دانلود رمان تریاق از هانی زند
به روز شده
دانلود رمان تریاق از هانی زند
در این مطلب از سایت ایرانو ، رمان تریاق را اماده کردیم.برای دانلود رمان تریاق از هانی زند در ادامه مطلب همزاه ما باشید.
خلاصه رمان تریاق :
کسری فخار یه تاجر سرشناس و موفقه با یه لقب خاص که توی تموم شهر بهش معروفه! عالیجناب! شاهزادهای که هیچکس و بالاتر از خودش نمیدونه! اون بی رقیب تو کار و تجارته و سرد و مرموز توی روابط شخصیش! بودن با این مرد جدی و بیرقیب قوانین خاص خودشو داره و تاحالا هیچ زنی بیشتر از یکی دو شب شریک زندگی و سقف خونهش نبوده! عالیجناب حتی توی انتخاب شریک تختش هم به شدت وسواسی عمل میکنه! قصه از اونجا شروع میشه که رقباش برای زمین زدنش از هر راهی استفاده میکنن حتی دست به دامن یکی از بزرگترین خلاف کارهای جنوب شهر شدن دختری که به پنجهطلا معروفه! نوارهای پیروزی برای جناب فخار دریده میشه اما اون هرگز از باعث رسواییش نمیگذره و برای این کار روشهای کثیف خودش و داره!!!!
بخشی از رمان تریاق :
انگار برای اولین بار است که میبینمش.
قدبلند و کشیده است؛ غرق در لباسهای فاخر و عطرهای آنچنانی…
با همان چشمهای درشت و آبی… همان لبهای سرخ همیشگی.
اینکه مقابلم ایستاده تصویر همان دخترک روزهای شیرین گذشته است…
همان عروس بااصلونصب فخارها که خبر فرارش با برادرم کارم را تا آسایشگاه روانی کشانده بود.
– برو بیرون تا اون روی سگ من بالا نیومده! منو دیوونهتر از اینی که الان هستم نکن!
من اون کاوه نیستم که میشناختی، دختر! من هارم! دریدن یکی شکل تو واسهم زشت نیست دیگه!
لبهای خوشحالتش از هم فاصله میگیرند.
هیچوقت نازکتر از گل نشنیده است.
– کاوه جان! آروم باش حرف بزنیم.
بلندتر از قبل فریاد میکشم و فکر هیچچیز را نمیکنم.
– حرف بزنیم؟ مگه حرفی هم مونده، زنداداش!
زنداداش را غلیظتر از آنچه که باید، ادا میکنم و شانههایش آویزان میشود.
– کاوه جانم!
دلم از شنیدن اسمم بههم میپیچد.
من تنها یک کاوه میشناختم که از درد غیرتش یک شب تب کرد و از فردایش دیگر حتی نفسی هم نکشید.
دلم برای یک کسری شنیدن از زبان دختری که کاوه فخار را نمیشناسد، عجیب بیقراری میکند.
بعد از پرداخت به صفحه دانلود هدایت خواهید شد.
ایمیل را صحیح وارد کنید
رمان های پیشنهادی
من این رمان رو خریدم اما لینک دانلودی دریافت نکردم!
لطفا پیگیر باشید.
پیامک کم شدن پول از حسابم هم اومد.
سلام
لطفا ایدی تلگرام بدید